داستان آلمانی همراه ترجمه و نکات (فارسی)

✔️ خب در پست های قبلی به معرفی شخصیت های این داستان جذاب پرداختیم. در این پست اولین بخش از این داستان را به همراه ترجمه و فایل صوتی و همچنین نکات مهم آن آغاز می کنیم.

✔️ ابتدا فایل صوتی مربوط به قسمت اول را چندین بار گوش دهید. سپس ترجمه و نکات مهم این بخش را مطالعه نمایید.

فایل صوتی داستان (سطح A1-A2)

پیشنهاد ویژه

خودآموز زبان آلمانی – سطح A1

خودتان آلمانی را (تضمینی) یاد بگیرید! شروع از الفبا، به فارسی، منطبق بر آزمونهای گوته

خودآموز زبان آلمانی در 30 روز پکیج اول

پیشنهاد ویژه

کاملترین منابع آموزش زبان آلمانی

ارزشمندترین منابع آموزش آلمانی، همه در یک پکیج (A1 تا C1)

کاملترین پکیج منابع آموزشی زبان آلمانی German Pack

پیشنهاد ویژه

نرم افزار دلفین – آلمانی (A1 تا B2)

فلش کارتهای آماده، دیکشنری، آموزش مکالمه، داستان آلمانی، تمرین شنیدار، تمرین لغت و گرامر و… همگی در نرم افزار دلفین

پیشنهاد ویژه

دیکشنری آلمانی دلفین

دیکشنری آلمانی به فارسی، فارسی به آلمانی و آلمانی به آلمانی (لانگنشایت، ۶۰ هزار لغت)، با تلفظ انسانی، قابلیت ارسال به جعبه لایتنر

دیکشنری آلمانی مخصوص اندروید

متن داستان (ترجمه فارسی + نکات)

“Mama, ich habe Hunger!”

مامان من گرسنمه!

❌ دقت کنید که عبارت “Ich bin Hunger” برای بیان گرسنگی اشتباه است و شاید اگر کلمات را تک به تک معنی کنیم با زبان فارسی هم معنی باشد، اما این جمله اشتباه است و اگر بخواهیم از فعل “sein” استفاده کنیم، باید بگوییم، “Ich bin hungrig”

“Warte noch ein bisschen, Iris, unser Essen kommt gleich!”

یک کمی دیگه صبر کن، اریس، غذامون الان میاد!

Veronika Meier, ihre kleine Tochter Iris und ihr Vater Klaus Meier sitzen im Lokal “Leo&Co.” und warten auf das Mittagessen.

ورونیکا مایر، دختر کوچکش اریس و پدرش کلاوس مایر در کافه “لئو&کو” نشسته اند و منتظر ناهار هستند.

🎯 واژه “auf” یک حرف اضافه (Präposition) برای فعل “warten” می باشد. به مثال های زیر توجه کنید.

Ich warte auf dich.

من منتظرت هستم.

Ich habe zwei Monate auf mein Prüfungsergebnis gewartet.

من به مدت دو ماه منتظر نتیجه امتحانم بودم.

Ich warte seit einer Stunde auf den Bus.

من از یک ساعت پیش تا حالا منتظر اتوبوس هستم.

Kalus und Veronika Meier haben eine Kfz-Werkstatt.

کلاوس و ورونیکا مایر یک تعمیرگاه خودرو دارند.

Die ist gleich nebenan.

اون (تعمیرگاه) همین کناره.

🎯 کلمه “Die” در جمله بالا به “Werkstatt” اشاره دارد و برای جلوگیری از تکرار کلمه استفاده شده است.

Sie kommen jeden Tag zum Mittagessen.

اون ها هر روز برای ناهار می آیند.

Das Essen ist gut und Preiswert.

غذا خوب و مقرون به صرفه است.

✔️ کلمه “prieswert” به معنی “مناسب از نظر قیمت” می باشد. می توانیم از کلمه “günstig” نیز که هم معنی می باشد استفاده کنیم. به مثال ها توجه کنید.

Die Jacke ist sehr preiswert.

این کاپشن خیلی از نظر قیمت مناسب است.

Die Hose ist sehr günstig.

این شلوار خیلی با صرفه است.

Der Koch heißt Leo.

آشپز لئو نام دارد.

Er ist eigentlich Maler, aber vor ein paar Jahren hat er sein Hobby zum Beruf gemacht.

او در واقع نقاش است، اما از چند سال پیش او سرگرمی اش را (آشپزی) شغلش کرده است. (به عنوان شغلش انتخاب کرده است)

Veronika ruft die Bedienung: “Anna, wann kommt denn unser Essen?”

ورونیکا پیشخدمت را صدا می زند: “آنا کی غذای ما بالاخره آماده میشه؟”

✔️کلمه “denn” در جمله بالا نقش “مودال پارتیکل” دارد و حالت کنکجاوی بیشتری به جمله می دهد.

“Gleich! Siehst du nicht, dass ich mich beeile? Ihr seid ja nicht allein hier!”

همین الان! نمی بینی که من دارم عجله می کنم؟ شما ها اینجا تنها نیستین!

🎯 فعل “beeilen” از افعال رفلکسیو (reflex) است و به معنی “عجله کردن، شتاب کردن” می باشد. به مثال های زیر دقت کنید.

Mensch, beeile dich.

مرد عجله کن!

Wir müssen uns beeilen. Sonst verpassen wir den Zug.

ما باید عجله کنیم. در غیر این صورت قطار را از دست می دهیم.

✔️ اسم فعل “beeilen”، می شود “die Eile” و در جملات می توانیم از آن به شکل زیر استفاده نماییم.

Ich habe Eile.

من عجله دارم.

Ich bin sehr in Eile.

من خیلی عجله دارم.

Eile mit Weile!

آهسته و پیوسته!

✔️صفت فعل “beeilen”، می شود “eilig” و در جملات باید از آن به شکل زیر استفاده نماییم.

Ich habe es eilig.

من عجله دارم.

Ich hatte es eilig und habe vergessen meinen Schlüssel in der Wohnungstür ab zu ziehen.

من عجله داشتم و فراموش کردم که کلیدم را از درب آپارتمان خارج کنم.

“Oh, die hat aber schlechte Laune!”, sagt Klaus Meier.

کلاوس مایر می گوید، اوه، چقدر اوقاتش تلخ است (بدخلق است)!

Und leise sagt er zu seiner Enkelin:”Komm mit, wir gehen mal in die Küche.”

و آروم به نوه اش می گوید: “باهام بیا، ما میریم به آشپزخونه”

“Oh ja! Vielleicht finden wir da unser Essen!”

“اوه بله! شاید اونجا غذایمان را پیدا کنیم.”

✔️ خب در پست بعدی به ادامه این داستان جذاب و نکات آن می پردازیم. برای دسترسی به متون قبلی و داستان های بیشتر به لینک زیر مراجعه نمایید:

داستان های آلمانی

لیست قسمت‌‎های داستان آلمانی «Die Neue»

لیست داستان‌های آلمانی سایت رپیدلرن :

(تمام لینک‌ها به قسمت اول از هر مجموعه داستان است – لیست ادامه داستانها در انتهای هر داستان قرار دارد)

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا