داستان های کوتاه به زبان آلمانی

داستان های کوتاه به زبان آلمانی: راهی عالی برای یادگیری سریع و سرگرم کننده!

همانطور که می دانید، خواندن داستان های کوتاه به زبان آلمانی یکی از بهترین کارهایی است که می توانید برای بهبود مهارت های زبان خود انجام دهید.

و از همه بهتر… این روش به شما این امکان را می دهد تا زبان را به روشی سرگرم کننده و طبیعی، بدون به خاطر سپردن لیست های طولانی لغات و قوانین دستور زبان آلمانی، یاد بگیرید.

پس برای چی منتظری؟

همین حالا در سایت رپیدلرن شروع به خواندن کتاب های داستان مورد علاقت کن!

پیشنهاد ویژه

خودآموز زبان آلمانی – سطح A1

خودتان آلمانی را (تضمینی) یاد بگیرید! شروع از الفبا، به فارسی، منطبق بر آزمونهای گوته

خودآموز زبان آلمانی در 30 روز پکیج اول

پیشنهاد ویژه

کاملترین منابع آموزش زبان آلمانی

ارزشمندترین منابع آموزش آلمانی، همه در یک پکیج (A1 تا C1)

کاملترین پکیج منابع آموزشی زبان آلمانی German Pack

پیشنهاد ویژه

نرم افزار دلفین – آلمانی (A1 تا B2)

فلش کارتهای آماده، دیکشنری، آموزش مکالمه، داستان آلمانی، تمرین شنیدار، تمرین لغت و گرامر و… همگی در نرم افزار دلفین

پیشنهاد ویژه

دیکشنری آلمانی دلفین

دیکشنری آلمانی به فارسی، فارسی به آلمانی و آلمانی به آلمانی (لانگنشایت، ۶۰ هزار لغت)، با تلفظ انسانی، قابلیت ارسال به جعبه لایتنر

دیکشنری آلمانی مخصوص اندروید

فصل بیست و یک (Kapitel 21)

„Claudia! Claudia!”

Es ist Lucy.

Sie sagt: „Komm! Wir gehen essen!”

Claudia zieht sich an.

Exakt wie Lucy.

Alles in weiß. Alles von Versace.

Wie Jennifer Lopez.

Claudia und Lucy sehen fantastisch aus.

Und total identisch.

“کلودیا! کلودیا!

لوسی است.

او می گوید: “بیا! ما میریم غذا بخوریم!”

کلودیا لباس می پوشد.

دقیقا مثل لوسی.

همه چیز به رنگ سفید همه چیز از ورساچه.

مثل جنیفر لوپز.

کلودیا و لوسی فوق العاده به نظر می رسند.

و کاملاً یکسان.

فصل بیست و دو (Kapitel 22)

Sie gehen zu Birkan.

Birkan fragt: „Gehen wir in das Restaurant «Schweinske»? Da gibt es deutsches Essen.

Wie in Berlin!”

Lucy sagt: „Ich habe Lust auf spanisches Essen. Auf Paella!”

„Okay!”, sagt Birkan. „Kein Problem!”

Lucy gibt Birkan einen Kuss.

آن ها پیش بیرکان می روند.

بیرکان می پرسد: بریم رستوران شواینسکه؟ در آنجا غذای آلمانی وجود دارد.

مثل برلین!”

لوسی می‌گوید: «من هوس غذای اسپانیایی کردم. پائیا!”

بیرکان می گوید: باشه! مشکلی نیست!

لوسی بیرکان را می بوسد.

فصل بیست و سه (Kapitel 23)

Claudia, Lucy und Birkan steigen in den goldenen Chrysler.

Birkan macht eine CD an. Es ist deutscher Hip-Hop.

Von Seeed. Aus Berlin.

Lucy sagt: „Schatz! Sollen wir nicht spanische Musik hören?”

Birkan spielt eine CD von David Bisbal.

David Bisbal war der Gewinner einer spanischen Casting-Show.

کلودیا، لوسی و بیرکان سوار کرایسلر طلایی می شوند.

بیرکان سی دی را روشن می کند. آن هیپ هاپ آلمانی است.

از گروه سید. از برلین.

لوسی می گوید: «عزیزم! نباید موسیقی اسپانیایی گوش کنیم؟

بیرکان سی دی دیوید بیسبال را می گذارد.

دیوید بیسبال برنده یک شو اسپانیایی بود.

فصل بیست و چهار (Kapitel 24)

Der goldene Chrysler fährt durch Mallorca.

Auf der Straße sind Autos aus ganz Europa.

Der Sonnenuntergang ist wunderbar.
Der Himmel ist intensiv blau.
Es gibt ein paar Wolken.

Die Wolken sind rot. Rot wie Feuer.

کرایسلر طلایی از (میان) مایورکا عبور می کند.

در خیابان اتومبیل هایی از سراسر اروپا هستند.

غروب فوق العاده است.
آسمان آبی تیره است.
چند ابر وجود دارد.

ابرها قرمز هستند. قرمز مثل آتش.

فصل بیست و پنج (Kapitel 25)

Rechts und links sind Olivenbäume.

Die Menschen kommen aus den Häusern.

Sie sprechen und lachen.

Die Kinder spielen.

Ein Sommerabend auf Mallorca macht alle Menschen glücklich.

Sogar Claudia.

Für ein paar Minuten.

سمت راست و چپ درختان زیتون هستند.

مردم از خانه ها بیرون می آیند.

آن هاحرف می زنند و می خندند.

بچه ها بازی می کنند.

یک عصر تابستانی در مایورکا همه را خوشحال می کند.

حتی کلودیا

برای چند دقیقه.

فصل بیست و شش (Kapitel 26)

Der goldene Chrysler fährt zu dem Restaurant «Tristan».

Es ist ein Luxusrestaurant.

Für Leute aus dem internationalen Jet-Set.

Auch der König von Spanien isst hier.
Vor dem Tristan stehen ein Lamborghini, zwei Hummer und einige Rolls Royce.
Mercedes und BMW sind hier normale Autos.

کرایسلر طلایی به سمت رستوران “تریستان” حرکت می کند.

این یک رستوران لوکس است.

برای افرادی از جت ست های بین المللی.

حتی پادشاه اسپانیا هم اینجا غذا می خورد.
در مقابل تریستان یک لامبورگینی، دو هامر و تعدادی رولز رویس قرار دارند.
مرسدس و بی ام و اینجا ماشین های معمولی هستند.

فصل بیست و هفت (Kapitel 27)

Das Essen in Spanien ist ein Ritual.

Zuerst essen Claudia, Lucy und Birkan Salat.

Dann machen sie zwanzig Minuten Pause.

Dann kommt die Paella.

Zwanzig Minuten Pause.

Dann kommt das Dessert.

Pause.

Jetzt kommen Kaffee und Brandy.

غذا خوردن در اسپانیا یک آیین است.

اول کلودیا، لوسی و بیرکان سالاد می خورند.

سپس بیست دقیقه استراحت می کنند.

سپس پائیا می آید.

بیست دقیقه استراحت

سپس نوبت دسر می شود.

استراحت.

حالا نوبت قهوه و براندی است.

فصل بیست و هشت (Kapitel 28)

Zum Brandy raucht Birkan eine Zigarre.

Aus Kuba.

Er sieht aus wie Fidel Castro.

Claudia fragt: „Gibt es Döner Kebab auf Mallorca?”

Plötzlich ist Birkan wie elektrisiert.

Er nimmt sein Handy.

Er telefoniert ein paar Minuten.

Dann sagt er: „Nächste Woche gibt es Döner Kebab auf Mallorca!”

بیرکان با براندی سیگار می کشد.

(سیگارش) کوبایی (است).

او شبیه فیدل کاسترو است.

کلودیا می پرسد: “آیا دونر کباب در مایورکا وجود دارد؟”

ناگهان بیرکان را انگار برق می گیرد.

موبایلش را بر می دارد.

چند دقیقه ای با تلفن صحبت می کند.

بعد میگه: هفته دیگه تو مایورکا دونر کباب میاد!

فصل بیست و نه (Kapitel 29)

Es ist Mitternacht.

Am Himmel sind Millionen Sterne.

Die Venus leuchtet.

Die Temperatur ist auf fünfundzwanzig Grad gesunken.

Lucy fragt: „Habt ihr Lust auf Disco?”

Birkan sagt: „Heute kommt ein Film mit Clint Eastwood. Den möchte ich sehen. Geht allein tanzen!”

نیمه شب است.

میلیون ها ستاره در آسمان وجود دارد.

زهره می درخشد.

دمای هوا به بیست و پنج درجه کاهش یافته است.

لوسی می پرسد: “دوست دارین بریم دیسکو؟”

بیرکان می‌گوید: «امروز فیلمی با (بازی) کلینت ایستوود می آید. می خواهم آن را ببینم. برین تنها برقصین!»

فصل سی (Kapitel 30)

Claudia und Lucy bringen Birkan nach Haus.

Dann fahren sie weiter.

Lucy sagt: „Ich habe eine Idee! Wir machen ein spezielles Speed-Dating. Du gehst in eine Disco. Ich gehe in eine andere Disco. Nach einer Stunde wechseln wir die Disco. Ich tanze mit deinem Tanzpartner. Du tanzt mit meinem Tanzpartner.

Mit dieser Methode kannst du an einem Abend zwei Männer kennenlernen!”

Normalerweise hatte Claudia nein gesagt.

Aber heute sagt sie: „Warum nicht?”

Translation is too long to be saved

کلودیا و لوسی بیرکان را به خانه می برند.

سپس (به راندن) ادامه می دهند.

لوسی می گوید: «من یک ایده دارم! ما یک دوست یابی سریع انجام میدیم. شما به یک دیسکو می روید. من به دیسکوی دیگری می روم. بعد از یک ساعت دیسکو را عوض می کنیم. من با شریک رقص تو می رقصم. تو با شریک رقص من می رقصی.

با این روش می تونی در یک شب با دو مرد آشنا بشی! به طور معمول کلودیا (به این پیشنهاد) نه می گفت.

اما امروز می گوید: “چرا که نه؟”

✅ در پست بعدی، قسمت چهارم داستان آلمانی “کلودیا، مایورکا” را با هم دنبال می کنیم.

لیست قسمت‌‎های داستان آلمانی «Claudia, Mallorca»

لیست داستان‌های آلمانی سایت رپیدلرن :

(تمام لینک‌ها به قسمت اول از هر مجموعه داستان است – لیست ادامه داستانها در انتهای هر داستان قرار دارد)

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا