خرگوش و لاکپشت The Hare & The Tortoise

✅ یادگیری زبان سخت است اما با بخش “داستان کوتاه انگلیسی” سایت رپیدلرن می‌توانید انگلیسی را به روش طبیعی، بدون مطالعه لیست های طولانی واژگان یا قواعد گرامری پیچیده یاد بگیرید. هر هفته می توانید از مطالبی که در این بخش ارائه می شود داستانی متناسب با سطح انگلیسی خود پیدا کنید و شروع به مطالعه نمایید. داستان ها خنده دار، دراماتیک و سرگرم کننده خواهند بود، اما هرگز فهم متن آن ها دشوار نیست. اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید و از کتاب های درسی خسته کننده خسته شده اید، این درس برای شماست.

پیشنهاد ویژه

مجموعه داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (اپلیکیشن اندروید – دلفین)

یک مجموعه عالی با فایل صوتی و هایلایت همزمان متن و صدا، همراه با دیکشنری و امکانات دیگر

نرم افزار steps to understanding

پیشنهاد ویژه

کاملترین بسته کتابهای داستان انگلیسی (همراه با فایلهای صوتی)

بیش از ۶۰۰ کتاب داستان انگلیسی، شامل همه سطوح (مقدماتی تا پیشرفته)

کامل ترین پکیج کتاب داستان انگلیسی همراه با فایل های صوتی

Hare was always laughing at Tortoise for being so slow. “I really can’t think why you brother moving at all,” he said.

خرگوش همیشه خندان بود، اما لاک پشت خیلی آرام بود. او گفت: «من واقعا نمی توانم بفهمم که تو چطور همیشه با من حرکت می کنی و اذیت نمی شوی!»

“Well, said Tortosise.” I may be slow, but I always get there in the end. I’ll tell you what, I’ll give you a race.”

لاک پشت گفت: «بسیار خوب! من شاید آرام حرکت می کنم، اما من همیشه به مقصد می رسم. حالا به تو خواهم گفت چگونه! من با تو یک مسابقه می دهم.»

“You must be joking, you silly slow coach,” sneered Hare. “But if you really insist…”

خرگوش مسخره کرد و گفت: «تو حتما شوخی می کنی، چون کالسکه تو خراب است و خیلی آرام حرکت می کنی. اما اگر تو واقعا اصرار می کنی…»

So one hot, sunny day, all animals came to watch the Great Race. Mole lifted the starting flog and said: “Ready, Steady, Go!”

این شد که در یک روز آفتابی و گرم، همه حیوانات جمع شدند تا این مسابقه بزرگ را تماشا کنند. موش خال سیاه پرچم مسابقه را بالا برد و گفت: «آماده، محکم بایستید. حرکت!»

Hare raced away, leaving Tortoise coughing in a cloud of dust. Then Tortoise moved off – slowly, very, very, slowly. Hare was already out of sight.

خرگوش فورا حرکت کرد و در حالی که به خاطر گرد و غبار سرفه می کرد لاکپشت را جا گذاشت، در همین لحظه لاکپشت خیلی آرام حرکت می کرد، خیلی آرام!… اما خرگوش آن لحظه آنقدر دور شده بود که دیده نمی شد.

“It’s hopeless,” said the Grasshoppers.

“What chance does poor Tortoise have?”

ملخ ها گفتند: «آن ناامید کننده است! لاک پشت بیچاره چه شانسی دارد!!؟»

“That silly Tortoise,” thought Hare, looking back. “He’s so slow, I can’t lose. Why should I rush? In fact, I think I’ll just have a little rest…” So he lay back in the warm sun and was soon fast asleep, dreaming of cheers and prizes.

خرگوش در حالی که به پشت سرش نگاه می کرد با خودش گفت: «ای لاک پشت احمق! او خیلی آرام حرکت می کند و من حتما برنده می شوم. پس چرا من با سرعت زیاد حرکت کنم و خودم را خسته کنم؟ من می توانم یک استراحت کوچیک بکنم….» این شد که او پشتش را به آفتاب سوزان کرد و خیلی زود خوابش برد، او خواب می دید که همه حیوانات او را تشویق می کنند و به او جایزه می دهند.

All the long morning Tortoise moved slowly, slowly along the route. Most of the animals got so bored they went home. But Tortoise just kept on going. At noon he passed Hare doying gently by the roadside. He didn’t stop to wake him. He just kept going.

در تمام این مدت طولانی، لاک پشت در مسیر خط مسابقه به آرامی حرکت می کرد. بیشتر حیوانات خسته شده و به خانه شان رفته بودند، اما لاک پشت به حرکت خود ادامه می داد. در وسط روز، لاک پشت از خرگوش که در کنار جاده خوابیده بود جلو زد. او توقف نکرد تا خرگوش را بیدار کند، او فقط به حرکت خود ادامه می داد.


Eventually, Hare woke up and stretched his legs. The sun was low in the sky. And looking back down the road, he laughed. “No sign of that silly Tortoise!” With a great leap, he raced off in the direction of the finish line to collect his prize.

بالاخره خرگوش بیدار شد و پاهایش را کشید. آفتاب در آسمان نبود و در حالی که پشت سرش به پایین جاده نگاه می کرد خندید و گفت: «لاک پشت احمق! اصلا دیده نمی شود.» بعد با خوشحالی پرید و دوان دوان به طرف خط پایان مسابقه رفت تا جایزه اش را بگیرد.

But then to his horror who should he see in the distance but that silly Tortoise creeping slowly over the finish line. The flog was down. The Tortoise had won! Even from the top of the hill. Hare could hear the cheering and the clapping.

اما ناگهان او غافلگیر شد! کسی از دور دیده می شد. آن لاک پشت نادان بود، که به آرامی داشت به خط پایان نزدیک می شد. پرچم مسابقه پایین بود. لاک پشت برنده شده بود! حتی در بالای تپه هم خرگوش صدای دست ها و تشویق های حیوانات دیگر را می شنید.

“It’s not fair,” whined Hare. “You cheated. Everyone knows I’m much faster than you, you old slow coach.”

خرگوش فریاد زد: «این منصفانه نیست، تو کلک زدی! همه می دانند که من، هم از تو و هم از کالسکه کهنه ات تندتر حرکت می کنم.»

“Ah,” said Tortoise, looking back over his shoulder. “But I told you, I always get there in the end. Slow and steady, that’s me.”

لاک پشت در حالی که به پشت سرش، به مسیر مسابقه نگاه می کرد گفت: «متاسفم! اما من به تو گفتم که من همیشه به مقصد می رسم. آرام و یکنواخت، من اینم!»

پیشنهاد ویژه

مجموعه داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (اپلیکیشن اندروید – دلفین)

یک مجموعه عالی با فایل صوتی و هایلایت همزمان متن و صدا، همراه با دیکشنری و امکانات دیگر

نرم افزار steps to understanding

پیشنهاد ویژه

کاملترین بسته کتابهای داستان انگلیسی (همراه با فایلهای صوتی)

بیش از ۶۰۰ کتاب داستان انگلیسی، شامل همه سطوح (مقدماتی تا پیشرفته)

کامل ترین پکیج کتاب داستان انگلیسی همراه با فایل های صوتی

لیست داستان های کوتاه انگلیسی سایت رپیدلرن

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا